آنجلا - به صورت او نگاه کنید

امروز بعدازظهر مادر با لباس سفید ظاهر شد. حتی مانتویی که او را پوشانده بود سفید، ظریف و همچنین سرش را پوشانده بود. بر سر او تاجی از دوازده ستاره بود. دستانش را برای دعا به هم بسته بودند و در دستانش تسبیح سفید بلندی بود که گویی از نور ساخته شده بود و تقریباً تا پاهایش می رسید. پاهایش برهنه بود و روی دنیا تکیه داده بود. در جهان صحنه هایی از جنگ و خشونت دیده می شد. مادر مانتویش را به آرامی روی دنیا لغزید و آن را پوشاند. باشد که عیسی مسیح ستایش شود…

 

 

سپس مادر به من گفت: ببین دخترم. در نوری عظیم عیسی بر صلیب ظاهر شد. او آثار تاژک را داشت و بدنش کاملا زخمی و آغشته به خون بود. مادر به من گفت: دختر، بیا او را در سکوت بپرستیم. مادر در پای صلیب زانو زد و در سکوت به پسرش عیسی نگاه کرد. سپس او دوباره شروع به صحبت کرد.

 

 

با مادر شروع کردم به دعا کردن. عیسی در سکوت به ما نگاه کرد، سپس مادر دوباره صحبت کرد.

 

 

سپس مادر همه را برکت داد.