آنجلا - دیگر هیچ وقت وجود ندارد

بانوی ما از Zaro به آنجلا در 26 ژوئیه سال 2020:

امروز بعدازظهر مادر همه لباس سفید پوشید. مانتویی که دور او پیچیده شده بود و سرش را پوشانده بود نیز سفید بود ، اما گویی شفاف و براق با گل و لای.
مادر دستهایش را در نماز خم کرده بود. در دستان او یک تسبیح سفید بلند ، گویی از نور ساخته شده بود ، تقریباً به پاهای او که لخت و بر جهان استراحت می کرد ، می رسید.
در جهان می توان صحنه هایی از جنگ و خشونت را مشاهده کرد ، اما مادر به آرامی اجازه داد مانتوی خود را به سمت جهان بریزد (گویی در حال کشیدن) بر روی جهان به طوری که آن را بپوشاند. روی سینه مادرش قلب گوشتی داشت که با خارها تاج گذاری شده بود.
 
باشد که عیسی مسیح ستوده شود
 
"فرزندان عزیز ، متشکرم که امروز دوباره در جنگل برکت من هستید تا از من استقبال کنید و به این تماس من پاسخ دهید.
فرزندان من ، امروز به عنوان ملکه و مادر تسبیح پیش شما می آیم: دعا کنید ، فرزندان ، دعا کنید.
فرزندان من ، امروز من دوباره شما را به تبدیل دعوت می کنم. فرزندان من ، مهم این است که دیگر وقت خود را از دست ندهید: شما همیشه آماده هستید برای هر کاری که دنیا شما را به انجام انجام می دهد ، شما همیشه آماده هستید که ظاهر شوید و مقام اول را بدست آورید ، اما وقتی من شما را به زندگی می گویم. سلول ، شما به تاخیر می اندازید و وقت می گیرید.
 
فرزندانم ، دیگر فرصتی وجود ندارد: اوقات کوتاه است و همه شما آماده نیستید. لطفاً به من گوش فرا دهید و دیگر نگران کارهای غیرضروری نباشید ، اما آنچه را که لازم است انجام دهید. من به کمک شما نیاز دارم و شما نباید بیشتر صبر کنید. من با تو هستم ، تو را محکم به قلبم می بندم: وارد شو! در قلب بی عیب من جای همه وجود دارد. به شکل گیری سجده های نماز ادامه دهید: این مهم است. هر یک از شما وظیفه مهمی بر عهده دارد ، اما نه به روشی که فکر می کنید. وظایف خدا بسیار طاقت فرسا است - هر روز زندگی خود را ارائه دهید و اهدا کنید. تعهدات بزرگی متعهد نشوید که در انجام آنها کوتاهی کنید ، اما ممکن است تعهد روزانه شما باشد. "
 
سپس با مادر نماز خواندم و سرانجام او ابتدا کاهنان حاضر ، سپس همه زائران را برکت داد.
 
بانوی ما از Zaro به سیمونا:
 
من مادر را دیدم ، همه او لباس سفید پوشیده بود ، روی سرش یک مانتوی آبی تیره داشت که به سمت پاهای لخت او که بر روی جهان قرار گرفته بود پایین رفت. مادر دستانش را به نشانه استقبال باز کرده بود و در دست راست او تسبیح طولانی و طولانی داشت که گویی از نور ساخته شده است.
 
باشد که عیسی مسیح ستوده شود
 
"فرزندان عزیزم ، من شما را دوست دارم: دیدن شما در اینجا در چوب مبارک من قلب من را از شادی پر می کند. بچه ها ، من دوباره از شما دعا می خواهم - دعا برای کلیسای محبوب من ، دعا برای پدر مقدس ، دعا برای پسران محبوب و برگزیده من | یعنی کشیش ها]. آنها بیشتر از همه بد وسوسه می شوند و افسوس ، وقتی یکی از آنها سقوط می کند بسیاری دیگر را با خود می کشد. کودکان ، برای آنها دعا کنید تا آنها نمونه باشند ، تا راهنما و نوری باشند که راهی را که به پسر من منتهی می شود ، روشن کنند.
 
کودکان ، عاشق و دعای کاهنان: دعا کنید ، دعا کنید.
 
فرزندان عزیزم ، از شما دوباره دعا می کنم برای این جهان شهید ، ویران شده توسط شر: دعا کنید ، کودکان. "
 
سپس مادر به من گفت: "دختر با من دعا کن" ، و ما برای همه حاضران با هم دعا کردیم. سپس مادر ادامه داد:
"من شما را دوست دارم فرزندانم ، من شما را با یک عشق بی حد و حصر دوست دارم. ناامید نشوید ، فرزندان من ، من در کنار شما هستم. دعا کنید ، بچه ها ، دعا کنید.
اکنون نعمت مقدس خود را به شما می دهم. متشکرم که به من عجله کردید. "

 

چاپ دوستانه، PDF و ایمیل
نوشته شده در پست, سیمونا و آنجلا.