من مادر را دیدم: او یک لباس صورتی ملایم داشت ، یک کمربند طلایی دور کمرش بود ، روی سرش یک پرده شفاف با نقاط طلایی و تاج دوازده ستاره بود. روی شانه هایش مانتوی آبی بود. پاهای مادر برهنه بود و در آبخیز در لبه آب قرار گرفت. مادر دستهایش را به دعا وصل کرده بود و بین آنها تسبیح مقدسی از مرواریدهای کوچک بود. باشد که عیسی مسیح ستایش شود…
من اینجا هستم ، فرزندانم: من آمده ام تا برکت و برکت ، صلح ، عشق و شادی را برای شما به ارمغان بیاورم. من می آیم تا راه را روشن کنم ، می آیم تا عیسی را برای شما بیاورم: فقط در او صلح واقعی ، عشق واقعی و شادی واقعی وجود دارد. فرزندان عزیزم ، برای کلیسای محبوب من دعا کنید ، دعا کنید - آزمایشات بزرگی در انتظار اوست. او دچار یک شکاف بزرگ می شود ، بسیاری از فرزندان محبوب و مورد علاقه من [کشیشان] به من خیانت می کنند و جادستریوم واقعی کلیسا را رها می کنند ... اما بسیاری می جنگند و پرچم ایمان واقعی مسیحی را بلند نگه می دارند. فرزندان من ، من می آیم تا ارتش خود را جمع آوری کنم ، می آیم تا رزمندگان خود را که آماده جنگ با اسلحه تسبیح مقدس هستند که در مشت چنگ زده اند ، صدا کنم. فرزندان من ، ایمان خود را با مقدسات مقدس ، با جماعت مقدس ، با اعتراف مقدس تقویت کنید ، زانوها را خم کرده و مقدس مقدس محراب را ستایش کنید. ایمان خود را تقویت کنید: اجازه ندهید دلهای شما گرفتار زیبایی های کاذب این جهان شود. به دنبال بیهودگی ها و ریاکاری هایی که جهان به شما پیشنهاد می دهد نروید: در ایمان ، در ارزش های واقعی عشق و خانواده محکم باشید. فرزندان من ، دعا کنید ، دعا کنید: روزهای سختی در انتظار شما و کلیسای محبوب من است ، برای او دعا کنید. اکنون من نعمت مقدس خود را به شما می دهم. ممنون که به من سر زدید