سیمونا و آنجلا - بگذار خودت را دوست داشته باشند

بانوی ما زارو دی ایسکیا به سیمونا در تاریخ 8 ژوئن 2022:

مادر ما زارو را دیدم: لباس سفید پوشیده بود، روی سرش مقنعه ای سفید و روی شانه هایش مانتوی آبی بود، روی سینه اش قلبی از رزهای سفید فراوان، دور کمرش کمربند طلایی با گل رز سفید روی سینه اش بود. آن، و یک گل رز سفید روی هر پا.

 
ستایش عیسی مسیح
 
«فرزندان عزیزم، از شما سپاسگزارم که به این ندای من عجله کردید. فرزندان من، مانند کودکان شیرخوار باشید، آماده اند تا خود را در آغوش پدر بسپارند، زیرا در آن آغوش می دانند که از آنها محافظت می شود و مورد محبت قرار می گیرند و هیچ اتفاق بدی برای آنها نمی افتد. مانند نوزادان باشید و به کمک پدر اعتماد کنید، بگذارید دست خود را گرفته و هدایت کنید. فرزندان من، مانند نوزادان باشید: به عشق پدر اعتماد کنید، عشقی که می تواند همه چیز را انجام دهد، که همه چیز را متحول می کند. فرزندان، مانند نوزادان باشید، اجازه دهید خود را با محبت پدر تربیت کنید، اجازه دهید که خود هدایت شوید. فرزندانم، من شما را با عشقی بی اندازه دوست دارم. دخترم با من دعا کن.»
 
من برای مدت طولانی با مادرم برای همه کسانی که خود را به دعای من سپرده بودند، برای کلیسای مقدس و برای همه کسانی که خداوند را در مسیرهای اشتباه جستجو می کنند، برای سرنوشت جهان، برای همه کسانی که از نظر جسمی بیمار هستند دعا کردم. روح. سپس مادر دوباره شروع کرد.
 
«فرزندان عزیزم، اجازه دهید خود را دوست بدارند و هنگامی که خسته و کوفته و تحت ستم شدید، خود را در آغوش من بسپارید و من شما را حمل خواهم کرد. من هرگز تو را رها نخواهم کرد، همیشه با تو خواهم بود، تو را با ردای خود می پوشانم و تو را به سوی عیسی محبوب خود و عزیزت هدایت می کنم. همه اینها را فرزندانم اگر از قلب پاک من دور نشوید. بچه ها اجازه دهید خود را دوست داشته باشند، اجازه دهید خودتان هدایت شوید. من شما را دوست دارم، فرزندانم، شما را دوست دارم و هرگز از گفتن این موضوع به شما خسته نمی شوم. اکنون نعمت مقدس خود را به شما می دهم. ممنون که به من عجله کردید.»

بانوی ما زارو دی ایسکیا به آنجلا در تاریخ 8 ژوئن 2022:

امشب مادر به عنوان ملکه و مادر همه مردم ظاهر شد. مادر یک لباس صورتی روشن پوشیده بود و در یک مانتوی سبز آبی بزرگ پیچیده شده بود. همین مانتو هم سرش را پوشانده بود. بر سر او تاج یک ملکه بود. در دست راستش یک تسبیح سفید مثل نور بود که تقریباً تا پایش پایین می آمد. در دست چپ او عصای کوچکی بود. پاهایش برهنه بود و روی دنیا تکیه داده بود. مار روی دنیا بود که مادر با پای راستش محکم گرفته بود، اما او دمش را به سختی تکان می‌داد و سروصدا می‌کرد. مادر به شدت با پایش فشار آورد و به این ترتیب او کاملا متوقف شد و دیگر حرکتی نداشت.
 
ستایش عیسی مسیح
 
«فرزندان عزیز، از حضور شما در جنگل مبارک من سپاسگزارم. فرزندانم، امروز عصر با شما و برای شما دعا می کنم. من برای تمام نیازهای شما دعا می کنم، من دعا می کنم که آرامش بر هر یک از شما نازل شود. بچه های عزیز، امروز عصر دوباره از شما دعا می کنم، دعا برای این دنیایی که روز به روز در تاریکی فرو می رود. فرزندان من، شر روز به روز بیشتر می شود و بسیاری از حقیقت دورتر و دورتر می شوند. بچه ها، عیسی حقیقت است، تنها اوست: از شما می خواهم که در زیبایی های دروغین این دنیا گم نشوید. بچه های عزیز، یک بار دیگر از شما می خواهم که کانون های دعا تشکیل دهید. خانه های شما با نماز معطر شود. زمان‌های بسیار سختی برای مواجه شدن با آنها وجود خواهد داشت و بسیاری از آزمایش‌ها که باید بر آنها غلبه کنید. خود را با دعا و عبادات تقویت کنید. دعا به شما کمک می کند زمانی که آزمایش ها غیر قابل تحمل می شوند قوی باشید. مقدسات به شما کمک می کند بر همه چیز غلبه کنید. از شما اعتراف هفتگی می خواهم. مهم است که اگر در گناه فانی هستید از عیسی تغذیه نکنید. بسیاری بدون اینکه هرگز اعتراف کنند از عیسی تغذیه می کنند. بچه ها لطفا به من گوش کنید عیسی را بیش از این عذاب ندهید. عیسی در مراسم مقدس محراب زنده و صادق است. از شما می خواهم که زانوهایتان را خم کنید و دعا کنید! برای کلیسای محبوب من بسیار دعا کنید، اما مهمتر از همه برای پدر مقدس دعا کنید، برای او بسیار دعا کنید.»
 
سرانجام من با مادر دعا کردم و در پایان او برکت مقدس خود را عطا کرد.
 
به نام پدر ، پسر و روح القدس. آمین
چاپ دوستانه، PDF و ایمیل
نوشته شده در پست, سیمونا و آنجلا.