سیمونا و آنجلا - برای سرنوشت این دنیا دعا کنید…

امروز بعد از ظهر مادر به عنوان ملکه و مادر همه ملل ظاهر شد. مریم باکره لباس صورتی پوشیده بود و در یک مانتوی سبز آبی بزرگ پیچیده شده بود. مانتو خیلی پهن بود و همین مانتو سرش را هم می پوشاند. مریم باکره دستانش را در دعا به هم متصل کرده بود. در دستان او یک تسبیح مقدس بلند سفید مانند نور بود. بر سر او تاجی از دوازده ستاره بود. پاهایش برهنه بود و روی کره زمین قرار داشت.

 

کره زمین گویی توسط یک ابر خاکستری بزرگ احاطه شده بود. در شکاف هایی که امکان دیدن وجود داشت، صحنه های جنگ نمایان بود. آتش در چند نقطه شعله ور بود. مادر بخشی از مانتو خود را پایین آورد و بخشی از جهان را پوشاند. باشد که عیسی مسیح ستایش شود… 

 

 

 

 

در نهایت تمام کسانی را که خود را به دعای من سپرده بودند به مادر تحسین کردم.

سپس مادر همه را برکت داد. به نام پدر و پسر و روح القدس. آمین

من مادر را دیدم. او یک لباس خاکستری کم رنگ، تاجی از دوازده ستاره بر سر داشت و یک مانتوی سفید که شانه هایش را نیز می پوشاند و تا پاهایش که برهنه بودند و روی کره زمین قرار می گرفتند، پایین می آمد. مادر دستانش را برای دعا در هم گره کرده بود و بین آنها تسبیح مقدس بلندی داشت که گویی از قطره های یخ ساخته شده بود. باشد که عیسی مسیح ستایش شود…