سیمونا - چرا می گویی "پروردگار ، پروردگار"؟

بانوی ما از Zaro به سیمونا در 26 ژوئیه سال 2021:

مادر را دیدم: او لباسی سفید با لبه های طلایی ، روی سرش حجاب سفید ظریف و تاجی از دوازده ستاره ، روی شانه هایش یک مانتو پهن آبی داشت. دستان مادر به دعا پیوستند و میان آنها تسبیح مقدس طولانی قرار داشت ، گویی از قطرات یخ ساخته شده است. پاهای مادر برهنه بود و روی صخره ای قرار گرفته بود که زیر آن نهر جاری بود. باشد که از عیسی مسیح ستایش شود
 
من اینجا هستم ، فرزندانم: بار دیگر خداوند در عشق عظیم خود به من اجازه داده است که در میان شما فرود آیم. فرزندانم ، من شما را دوست دارم و دیدن شما در اینجا در جنگل های پر برکتم قلبم را از شادی پر می کند. فرزندانم ، من آمده ام تا برای شما آرامش ، عشق ، شادی بیاورم. من می آیم تا دست تو را بگیرم و تو را به سوی پروردگار هدایت می کنم. فرزندان من ، من می آیم تا از شما دعا کنم - دعا ، فرزندانم ، برای کلیسای محبوب من ، برای پسران [کشیشان] مورد علاقه من ، برای همه کسانی که به من آسیب می رسانند ، برای کسانی که به من خیانت می کنند. فرزندان من ، خود را به پروردگار بسپارید: با عشق و اعتماد به او متوسل شوید. فرزندان من ، چرا می گویید "پروردگارا ، پروردگارا" ، اما وقتی او به تو پاسخ می دهد ، قلبهایت را می بندد و گوش نمی دهی؟ و پاسخ او را قبول ندارید. فرزندان من ، اراده خدا همیشه با خواسته شما مطابقت ندارد ، اما به او اعتماد کنید: او پدری خوب و عادل است و می داند چه چیزی برای شما بهتر است ، او شما را با عشق بی نهایت دوست دارد و برای هر یک از آنها نقشه عشق دارد. شما. فرزندان عزیزم ، دعا کنید ، زانوهای خود را در برابر مقدس قربانگاه خم کنید و یاد بگیرید که با قلبی پر از عشق بگویید: "اراده ات انجام می شود". دوستت دارم فرزندانم ، دوستت دارم. اکنون نعمت مقدس خود را به شما می دهم. متشکرم که به من عجله کردید
چاپ دوستانه، PDF و ایمیل
نوشته شده در پست, سیمونا و آنجلا.