سیمونا - روزهای سخت در انتظار شما هستند

بانوی ما از Zaro به سیمونا در اول اوت سال 8:

مادر را دیدم: یک لباس سفید، یک کمربند طلایی به دور کمر، روی سرش تاجی از دوازده ستاره و یک مانتوی آبی که شانه هایش را هم پوشانده بود و تا پاهای برهنه اش که بر روی دنیا تکیه داده بودند، می رسید، جایی که صحنه هایی جنگ و خشونت در جریان بود. سپس مادر جهان را با مانتو پوشاند و همه چیز متوقف شد. باشد که عیسی مسیح ستایش شود…

فرزندان عزیزم، شما را با عشقی بی اندازه دوست دارم. فرزندانم، من یک بار دیگر برای درخواست دعا نزد شما می آیم: بچه ها دعا کنید. فرزندان من، من آمده ام تا به شما هشدار دهم، آمده ام تا دست شما را بگیرم و شما را به سوی عیسی عزیزم هدایت کنم. او برای هر یک از شما بر روی صلیب مرد تا به شما زندگی جاودانی بدهد تا شما را از مرگ گناه رهایی بخشد. دعا کنید فرزندانم، دعا کنید. با من دعا کن دختر

من با مادرم برای همه کسانی که خود را به دعای من سپرده بودند، برای همه کسانی که از نظر جسمی و روحی بیمار هستند، برای نیازهای کلیسای مقدس و برای همه کشیش ها دعا کردم، سپس مادر این پیام را از سر گرفت.

فرزندان من، من نزد شما می آیم تا به شما هشدار دهم و درخواست دعا کنم: برای این دنیایی که روز به روز ویران می شود دعا کنید. بچه ها دعا کنید - روزهای سختی در انتظار شماست. فرزندانم، اگر این را به شما بگویم برای این است که شما را آماده کنم، نه ترساندن شما، تا در لحظه نبرد با تسبیح مقدس در مشت گره کرده و با ایمان راسخ آماده باشید. فرزندان من، ایمان خود را با عتبات مقدس تقویت کنید. فرزندان من، عیسی محبوب من را بر روی زانوهای خود در مراسم مقدس قربانگاه پرستش کنید. دعا کنید بچه ها حاملان عشق و آرامش باشید. بچه ها دعا کنید دعا کنید اکنون من برکت مقدس خود را به شما می دهم. ممنون که به من عجله کردید

 

چاپ دوستانه، PDF و ایمیل
نوشته شده در پست, سیمونا و آنجلا.